مداد رنگي ها مشغول بودند
به جز مداد سفيد
هيچ کس به او کار نمي داد
همه مي گفتندتو به هيچ دردي نمي خوري
يه شب که مداد رنگي ها
توي سياهي کاغذ گم شده بودند
مداد سفيد تا صبح کار کرد
ماه کشيد
مهتاب کشيد
و آنقدر ستاره کشيد که کوچک و کوچک و کوچک تر شد
صبح توي جعبه مداد رنگي
جاي خالي او.
با هيچ رنگي پر نشد
:: بازدید از این مطلب : 1633
|
امتیاز مطلب : 393
|
تعداد امتیازدهندگان : 99
|
مجموع امتیاز : 99